سفارش تبلیغ
صبا ویژن

دانلود مقاله در مورد تاریخچه حجاب استاد مطهری فایل ورد (word)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

دانلود مقاله در مورد تاریخچه حجاب استاد مطهری فایل ورد (word) دارای 32 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد دانلود مقاله در مورد تاریخچه حجاب استاد مطهری فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود مقاله در مورد تاریخچه حجاب استاد مطهری فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن دانلود مقاله در مورد تاریخچه حجاب استاد مطهری فایل ورد (word) :

تاریخچه حجاب استاد مطهری

اطلاع من از جنبه تاریخی کامل نیست . اطلاع تاریخی ما آنگاه کامل است‏ که بتوانیم درباره همه مللی که قبل از اسلام بوده‏اند اظهار نظر کنیم . قدر مسلم اینست که قبل از اسلام در میان عضی ملل حجاب وجود داشته است . تا آنجا که من در کتابهای مربوطه خوانده‏ام در ایران استان و در میان‏ قوم یهود و احتمالا در هند حجاب وجود داشته و از آنچه در قانون اسلام آمده‏ سخت‏تر بوده است . اما در جاهلیت عرب حجاب وجود نداشته است و به‏ وسیله اسلام در عرب پیدا شده است .
ویل دورانت در صفحه 30 جلد 12 ” تاریخ تمدن ” ( ترجمه فارسی ) راجع‏ به قوم یهود و قانون تلمود می‏نویسد : . ” اگر زنی به نقض قانون یهود می‏پرداخت چنانکه مثلا بی آنکه چیزی بر سر داشت به میان مردم می‏رفت و یا در شارع عام نخ می‏رشت یا با هر سنخی‏ از مردان درد دل می‏کرد یا صدایش آنقدر بلند بود که چون در خانه‏اش تکلم‏ می‏نمود همسایگانش می‏توانستند سخنان او را بشنوند ، در آن صورت مرد حق‏ داشت بدون پرداخت مهریه او را طلاق دهد ” .
علیهذا حجابی که در قوم یهود معمول بوده است از حجاب اسلامی چنانکه‏ بعدا شرح خواهیم داد بسی سخت‏تر و مشکلتر بوده است .
در جلد اول ” تاریخ تمدن ” صفحه 552 راجع به ایرانیان قدیم می‏گوید :
” در زمان زردشت زنان منزلتی عالی داشتند ، با کمال آزادی و با روی‏ گشاده در میان مردم آمد و شد می‏کردند . . . ” .

آنگاه چنین می‏گوید :
” پس از داریوش مقام زن مخصوصا در طبقه ثروتمندان تنزل پیدا کرد . زنان فقیر چون برای کار کردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی‏ خود را حفظ کردند ولی در مورد زنان دیگر ، گوشه‏نشینی زمان حیض که‏ برایشان واجب بود رفته رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی

اجتماعیشان‏ را فرا گرفت ، و این امر خود مبنای پرده‏پوشی در میان مسلمانان به شمار
می‏رود . زنان طبقات بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان‏ روپوش دارد از خانه بیرون بیایند ، و هرگز به آنان اجازه داده نمی‏شد که‏ آشکارا با مردان آمیزش کنند . زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را ولو پدر با برادرشان باشد ببینند . در نقشهائی که از ایران باستان بر جای‏ مانده هیچ صورت زن دیده نمی‏شود و نامی از ایشان به نظر نمی‏رسد . . . “

چنانکه ملاحظه می‏فرمائید حجاب سخت و شدیدی در ایران باستان حکمفرما بوده ، حتی پدران و برادران نسبت به زن شوهردار نامحرم شمرده می‏شده‏اند . به عقیده ویل دورانت مقررات شدیدی که طبق رسوم و آئین کهن مجوسی‏ درباره زن حائض اجرا می‏شده که در اتاقی محبوس بوده ، همه از او در مدت عادت زنانگی دوری می‏جسته‏اند و از معاشرت با او پرهیز داشته‏اند سبب اصلی پیدا شدن حجاب در ایران باستان‏ بوده است . در میان یهودیان نیز چنین مقرراتی درباره زن حائض اجرا می‏شده است .
اما اینکه می‏گوید : ” و این امر خود مبنای پرده پوشی در میان مسلمانان‏ به شمار می‏رود ” منظورش چیست ؟ . آیا مقصود اینست که علت رواج حجاب در میان مسلمانان نیز مقررات‏
خشنی است که درباره زن حائض اجرا می‏شود ؟ ! همه می‏دانیم که در اسلام‏ چنین مقرراتی هرگز وجود نداشته است و ندارد . زن حائض در اسلام فقط از برخی عبادات واجب نظیر نماز و روزه معاف است ، و همخوابگی با او نیز در مدت عادت زنانگی جایز نیست ، ولی زن حائض از نظر معاشرت با دیگران هیچگونه ممنوعیتی ندارد که عملا مجبور به گوشه‏نشینی شود و اگر مقصود اینست که حجاب رایج میان مسلمانان عادتی است که از ایرانیان پس از مسلمان شدنشان به سایر

مسلمانان سرایت کرد ، باز هم سخن‏ نادرستی است . زیرا قبل از اینکه ایرانیان مسلمان شوند آیات مربوط به‏ حجاب نازل شده است .
از سخنان دیگر ویل دورانت هر دو مطلب فهمیده می‏شود یعنی هم مدعی است‏ که حجاب به وسیله ایرانیان پس از مسلمان شدنشان در میان مسلمانان رواج‏ یافت و هم مدعی است که ترک همخوابگی با زن حائض ، در حجاب زنان‏ مسلمان و لااقل در گوشه‏گیری آنان مؤثر بوده است در جلد 11 صفحه 112 ( ترجمه فارسی ) می‏گوید : .
” ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب و لواط در قلمرو اسلام‏ بود . عربان از دلفریبی زن بیم داشتند و پیوسته دلباخته آن بودند و نفوذ طبیعی وی را با تردید معمولی مردان درباره عفاف و

فضیلت زن تلافی‏ می‏کردند . عمر به قوم خود می‏گفت : با زنان مشورت کنند و خلاف رأی ایشان‏ رفتار کنند . ولی به قرن اول هجری مسلمانان زن را در حجاب نکرده بودند ، مردان و زنان با یکدیگر ملاقات می‏کردند و در کوچه‏ها پهلو به پهلوی‏ می‏رفتند و در مسجد با هم نماز می‏کردند .
حجاب و خواجه‏داری در ایام ولید دوم ( 126 – 127 هجری ) معمول شد . گوشه گیری زنان از آنجا پدید آمد که در ایام حیض و نفاس بر مردان حرام‏ بودند ” .
در صفحه 111 می‏گوید : .
” پیمبر از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بود ، اما بعضی عربان این دستور را ندیده می‏گرفتند . همه طبقات زیورهائی داشتند . زنان پیکر خود را به‏ نیم تنه و کمربند براق و جامه گشاد و رنگارنگ می‏آراستند ، موی خود را به‏ زیبائی دسته می‏کردند یا به دو طرف سر می‏ریختند ، یا به دسته‏ها بافته به‏ پشت سر می‏آویختند و گاهی اوقات با رشته‏های سیاه ابریشم نمایش آنرا
بیشتر می‏کردند . غالبا خود را به جواهر و گل می‏آراستند . پس از سال 97 هجری چهره خویش را از زیر چشم به نقاب می‏پوشیدند . از آن پس این عادت‏ همچنان رواج بود ” .
ویل دورانت در جلد 10 ” تاریخ تمدن ” صفحه 233 راجع به ایرانیان‏ باستان می‏گوید : .
” داشتن متعه بلامانع بود . این متعه‏ها مانند معشوقه‏های یونانی آزاد بودند که در میان مردم ظاهر و در ضیافت مردان حاضر شوند ، اما زنان‏ قانونی معمولا در اندرون خانه نگهداری می‏شدند . این رسم دیرین ایرانی به‏ اسلام منتقل شد ” .
ویل دورانت طوری سخن می‏گوید که گوئی در زمان پیغمبر کوچکترین دستوری‏ درباره پوشیدگی در زن وجود نداشته است و پیغمبر فقط از پوشیدن جامه گشاد نهی کرده بوده است ! و زنان مسلمان تا اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم‏ هجری با بی حجابی کامل رفت و آمد می‏کرده‏اند . و حال آنکه قطعا چنین‏ نیست . تاریخ قطعی برخلاف آن شهادت می‏دهد . بدون شک زن جاهلیت همچنان‏ بوده که ویل دورانت توصیف می‏کند ولی اسلام در این جهت تحولی به وجود آورد . عایشه همواره زنان انصار را اینچنین ستایش می‏کرد :
” مرحبا به زنان انصار ، همینکه آیات سوره نور نازل شد یک نفر از آنان دیده نشد که مانند سابق بیرون بیاید . سر خود را با روسریهای مشکلی‏ می‏پوشیدند . گوئی کلاغ روی سرشان نشسته است ” ( 1 ) .
در سنن ابوداود جلد 2 صفحه 382 همین مطلب را از ام‏سلمه نقل می‏کند با این تفاوت که ام‏سلمه می‏گوید :
” پس از آنکه آیه سوره احزاب (یدنین علیهن من جلابیبهن ») نازل‏ شد ، زنان انصار چنین کردند ” .
” کنت گوبینو ” در کتاب سه سال در ایران نیز معتقد است که حجاب‏ شدید دوره ساسانی ، در دوره اسلام در میان ایرانیان باقی ماند . او معتقد است که آنچه در ایران ساسانی بوده است تنها پوشیدگی زن نبوده است بلکه‏ مخفی نگه داشتن زن بوده است . مدعی است که خودسری موبدان و شاهزادگان‏ آن دوره به قدری بود که اگر کسی زن خوشگلی در خانه داشت می‏گذاش

ت کسی از وجودش‏ آگاه گردد و حتی الامکان او را پنهان می‏کرد زیرا اگر معلوم می‏شد که چنین‏ خانم خوشگلی در خانه‏اش هست دیگر مالک او و احیانا مالک جان خودش هم‏ نبود .
” جواهر لعل نهرو ” نخست وزیر فقید هند نیز معتقد است که حجاب از ملل غیر مسلمان : روم و ایران ، به جهان اسلام وارد شد . در کتاب ” نگاهی به تاریخ جهان ” جلد اول صفحه 328 ضمن ستایش از تمدن اسلامی ، به‏ تغییراتی که بعدها پیدا شد اشاره می‏کند و از آنجمله می‏گوید : .

” یک تغییر بزرگ و تأسف‏آور نیز تدریجا روی نمود و آن در وضع زنان‏ بود . در میان زنان عرب رسم حجاب و پرده وجود نداشت . زنان عرب جدا از مردان و پنهان از ایشان زندگی نمی‏کردند بلکه در اماکن عمومی حضور می‏یافتند ، به مسجدها و مجالس وعظ و خطابه می‏رفتند و حتی خودشان به وعظ و خطابه می‏پرداختند . اما عربها نیز بر اثر موفقیتها تدریجا بیش از پیش‏ رسمی را که در دو امپراطوری مجاورشان یعنی امپراطوری روم شرقی و امپراطوری ایران وجود داشت اقتباس کردند . عربها امپراطوری روم را شکست دادند و به امپراطوری ایران پایان بخشیدند . اما خودشان هم گرفتار عادات و آداب ناپسند این امپراطوریها گشتند . به قراری که نقل شده است‏ مخصوصا بر اثر نفوذ امپراطوری قسطنطنیه و ایران بود که رسم جدائی زنان از مردان و پرده‏نشینی ایشان در میان عربها رواج پیدا کرد . تدریجا سیستم ” حرم ” آغاز گردید و مردها و زنها از هم جدا گشتند ” . سخن درستی نیست . فقط بعدها بر اثر معاشرت اعراب مسلمان با تازه‏ مسلمانان غیر عرب ، حجاب از آنچه در زمان رسول اکرم وجود داشت شدیدتر شد نه اینکه اسلام اساسا به پوشش زن هیچ عنایتی‏ نداشته است .
از سخنان نهرو بر می‏آید که رومیان نیز ( شاید تحت تأثیر قوم یهود ) حجاب داشته‏اند و رسم حرمسراداری نیز از روم و ایران به دربار خلفای‏ اسلامی راه یافت . این نکته را دیگران نیز تأیید کرده‏اند .
در هند نیز حجاب سخت و شدیدی حکمفرما بوده است ولی درست روشن نیست‏ که قبل از نفوذ اسلام در هند وجود داشته است و یا بعدها پس از نفوذ اسلام‏ در هند رواج یافته است و هندوان غیر مسلمان تحت تأثیر مسلمانان و مخصوصا مسلمانان ایرانی حجاب زن را پذیرفته‏اند . آنچه مسلم است اینست‏ که حجاب هندی نیز نظیر حجاب ایران باستان سخت و شدید بوده است . از گفتار ویل دورانت در جلد دوم تاریخ تمدن بر می‏آید که حجاب هندی به‏ وسیله ایرانیان مسلمان در هند رواج یافته است . نهرو پس از سخنانی که از او نقل کردیم می‏گوید : ” متأسفانه این رسم ناپسند کم‏کم یکی از خصوصیات جامعه اسلامی شد و هند نیز وقتی مسلمانان بدینجا آمدند آنرا آموخت ” .
به عقیده نهرو حجاب هند به واسطه مسلمانان به هند آمده است . ولی اگر تمایل به ریاضت و ترک لذت را یکی از علل پدید آمدن حجاب‏ بدانیم باید قبول کنیم که هند از قدیمترین ایام حجاب را پذیرفته است . زیرا هند از مراکز قدیم ریاضت و پلید شمردن لذات مادی بوده است راسل در ” زناشوئی و اخلاق ” صفحه 135 می‏گوید :
” اخلاق جنسی آنچنان که در جوامع متمدن دیده می‏شود از دو منبع سرچشمه‏ می‏گیرد : یکی تمایل به اطمینان پدری ، و دیگری اعتقاد مرتاضانه به خبیث‏ بودن عشق . اخلاق جنسی در اعصار ماقبل مسیحیت و در ممالک خاور دور تا به‏ امروز فقط از منبع اول منشعب می‏شود ، و استثنای آن هند و ایران است که‏ ظاهرا ریاضت طلبی در آنجا پدید آمده و در سراسر جهان پراکنده شده است‏ ” .
به هر حال آنچه مسلم است اینست که قبل از اسلام حجاب در جهان وجود داشته است و اسلام مبتکر آن نیست ، اما اینکه حدود حجاب اسلامی با حجابی‏ که در ملل باستانی بود یکی است یا نه ؟ و دیگر اینکه علت و فلسفه‏ای که‏ از نظر اسلام حجاب را لازم می‏سازد همان علت و فلسفه است که در جاهای‏ دیگر جهان منشأ پدید آمدن حجاب شده است یا نه ؟ مطالبی است که در
قسمتهای بعدی به تفصیل درباره آنها سخن خواهیم گفت .
علل پیدا شدن حجاب :
1 – ریشه فلسفی .
2 – ریشه اجتماعی .

3 – ریشه اقتصادی .
4 – ریشه اخلاقی .
5 – ریشه روانی .
6 – تدبیر غریزی شگفت انگیز زن .
علت پیدا شدن حجاب
علت و فلسفه پیدا شدن حجاب چیست ؟ چطور شد که در میان همه یا بعضی‏ ملل باستانی پدید آمد ؟ اسلام که دینی است که در همه دستورهای خویش‏ فلسفه و منظوری دارد چرا و روی چه مصلحتی حجاب را تأیید و یا تأسیس کرد ؟ .

مخالفان حجاب سعی کرده‏اند جریانات ظالمانه‏ای را به عنوان علت پیدا شدن حجاب ذکر کنند ، و در این جهت میان حجاب اسلامی و غیر اسلامی فرق‏ نمی‏گذارند ، چنین وانمود می‏کنند که حجاب اسلامی نیز از همین جریانات‏ ظالمانه سرچشمه می‏گیرد .
در باب علت پیدا شدن حجاب نظریات گوناگونی ابراز شده است و غالبا این علتها برای ظالمانه یا جاهلانه جلوه دادن حجاب ذکر شده است . ما مجموع آنها را ذکر می‏کنیم . نظریاتی که به دست آورده‏ایم بعضی فلسفی و بعضی اجتماعی و بعضی اخلاقی و بعضی اقتصادی و بعضی روانی است که ذیلا ذکر می‏شود : .
1 – میل به ریاضت و رهبانیت ( ریشه فلسفی ) .

2 – عدم امنیت و عدالت اجتماعی ( ریشه اجتماعی ) .
3 – پدرشاهی و تسلط مرد بر زن و استثمار نیروی وی در جهت منافع‏
اقتصادی مرد ( ریشه اقتصادی ) .
4 – حسادت و خودخواهی مرد ( ریشه اخلاقی ) .
5 – عادت زنانگی زن و احساس او به اینکه در خلقت از مرد چیزی کم‏
دارد ، به علاوه مقررات خشنی که در زمینه پلیدی او و ترک معاشرت با او
در ایام عادت وضع شده است ( ریشه روانی ) .
علل نامبرده یا به هیچ وجه تأثیری در پیدا شدن حجاب در هیچ نقطه از جهان نداشته است و بی جهت آنها را به نام علت حجاب ذکر کرده‏اند و یا فرضا در پدید آمدن بعضی از سیستمهای غیر اسلامی تأثیر داشته است در حجاب‏ اسلامی تأثیر نداشته است یعنی حکمت و فلسفه‏ای که در اسلام سبب تشریع‏ حجاب شده نبوده است .
همانطور که ملاحظه می‏شود مخالفان حجاب گاهی آن را زائیده یک طرز تفکر فلسفی خاص درباره جهان و لذات جهان معرفی می‏کنند و گاهی ریشه سیاسی و اجتماعی برای آن ذکر می‏کنند و گاهی آنرا معلول علل اقتصادی می‏دانند و گاهی جنبه‏های خاص اخلاقی یا روانی را در پدید آمدن آن دخالت می‏دهند .
ما هر یک از این علل را ذکر و سپس انتقاد می‏کنیم و ثابت می‏کنیم که‏ اسلام در فلسفه اجتماعی خود به هیچیک از این جهات نظر نداشته است و هیچیک از آنها با مبانی مسلم و شناختهشده اسلام وفق نمی‏دهد و در خاتمه به یک علت اساسی اشاره می‏کنیم که از نظر ما موجه‏ترین آنها به شمار می‏رود .
ریاضت و رهبانیت
ارتباط مسأله پوشش با فلسفه ریاضت و رهبانیت از این جهت است که‏ چون زن بزرگترین موضوع خوشی و کامرانی بشر است ، اگر زن و مرد معاشر و محشور با یکدیگر باشند ، خواه ناخواه دنبال لذتجوئی و کامیابی می‏روند .
پیروان فلسفه رهبانیت و ترک لذت برای اینکه محیط را کاملا با زهد و ریاضت سازگار کنند بین زن و مرد حریم قائل شده پوشش را وضع کرده‏اند ، کما اینکه با چیزهای دیگری هم که نظیر زن محرک لذت و بهجت بوده است‏ مبارزه کرده‏اند . پدید آمدن پوشش طبق این نظریه ، دنباله و نتیجه پلید دانستن ازدواج و مقدس شمردن عزوبت است .

ایده ریاضت و ترک دنیا همانطوری که در موضوع مال ، فلسفه فقر طلبی و پشت پا زدن به همه وسائل مادی را به وجود آورده است ، در مورد زن فلسفه‏ تجرد طلبی و مخالفت با جمال را ایجاد کرده است . بلند نگهداشتن مو که‏ در میان سیکها ، هندوها و بعضی‏ها در اویش معمول است نیز از مظاهر مخالفت با جمال و مبارزه با شهوت و از ثمرات فلسفه طرف لذت و میل به‏
ریاضت است . می‏گویند کوتاه کردن و ستردن مو ، سبب فزونی رغبت جنسی‏ می‏گردد و بلند ردن آن موجب تقلیل و کاهش آن است .

در اینجا بد نیست قسمتی از گفته برتراند راسل را در این موضوع بیاوریم‏ . وی در کتاب ” زناشوئی و اخلاق ” صفحه 30 می‏گوید : .
” بخصوص در قرون اول مسیحیت این طرز فکر سن پول ( بولس مقدس ) از طرف کلیسا اشاعه تمام یافت و تجرد مفهوم تقدس به خود گرفت و عده‏ بیشماری راه بیابان پیش گرفتند تا شیطان را منکوب سازند ، شیطانی که هر آن ذهن آنان را از تخیلات شهوانی مملو می‏ساخت . کلیسا ضمنا با استحمام‏ به مبارزه پرداخت زیرا خطوط بدن ، انسان را به طرف گناه می‏راند . کلیسا چرک بدن را تحسین کرده رایحه بدن صورت بوی تقدس را به خود گرفت زیرا
باز به نظر سن پول نظافت بدن و آرایش آن با نظافت روح منافات دارد . شپش مروارید خدا شناخته شد . . . ” .
اینجا این پرسش پیش می‏آید که اساسا علت تمایل بشر به ریاضت و رهبانیت چیست ؟ بشر طبعا باید کامجو و لذت طلب باشد . پرهیز از لذت‏ و محروم کردن خود باید دلیلی داشته باشد
چنانکه می‏دانیم رهبانیت و دشمنی با لذت جریانی بوده که در بسیاری از نقاط جهان وجود داشته است . از جمله مراکز آن در مشرق زمین ، هندوستان ، و در مغرب زمین یونان بوده است . نخله ” کلبی ” که یکی از نخله‏های‏ فلسفی است و در یونان رواج داشته است ، طرفدار ” فقر ” و مخالف لذت‏ مادی بوده است .
یکی از علل پدید آمدن اینگونه افکار و عقاید ، تمایل بشر برای وصول به‏ حقیقت است . این تمایل در بعضی افراد فوق العاده شدید است ، و اگر با این عقیده ضمیمه گردد که کشف حقیقت از برای روح آنگاه حاصل می‏شود که‏ بدن و تمایلات بدنی و جسمانی مقهور گردد ، قهرا منجر به ریاضت و رهبانیت می‏گردد . به عبارت دیگر ، این اندیشه که وصول به حق جزا از راه‏ فنا و نیستی و مخالفت با هوای نفس میسر نیست ، علت اصلی پدید آمدن‏ ریاضت و رهبانیت است .
علت دیگر پدیده ریاضت آمیخته بودن لذات مادی به پاره‏ای از رنجهای‏ معنوی است . بشر دیده است که همواره در کنار لذتهای مادی یک عده‏ رنجهای روحی وجود دارد . مثلا دیده است که هر چند داشتن ثروت موجب یک‏ سلسله خوشیها و کامرانیها است اما هزاران ناراحتیها و اضطرابها و تحمل‏ ذلتها در تحصیل و در نگهداری آن وجود دارد . بشر دیده است که آزادی و استغناء و علو طبع خود را به واسطه این لذات مادی از دست می‏دهد . از اینرو از همه آن لذات چشم پوشیده تجرد و استغناء را پیشه خود ساخته است . شاید در ریاضت هندی ، عامل اول ، و در فقر طلبی کلبی یونانی عامل دوم‏ بیشتر مؤثر بوده است .
علل دیگری نیز برای پدید آمدن ریاضت و گریز از لذت ذکر کرده‏اند . از آنجمله اینکه محرومیت و شکست در موفقیتهای مادی مخصوصا شکست در عشق ، سبب توجه به ریاضت می‏گردد

 

. روح بشر پس از این نوع شکستها انتقام خود را از لذتهای مادی بدین صورت می‏گیرد که آنها را پلید می‏شناسد و فلسفه‏ای‏ برای پلیدی آنها می‏سازد .
افراط در خوشگذرانی و کامجوئی عامل دیگر توجه به ریاضت است . ظرفیت‏ جسمانی انسان برای لذت محدود است . افراط در کامجوئی و لذات جسمانی و تحمیل بیش از اندازه ظرفیت بر بدن موجب عکس العمل شدید روحی مخصوصا در سنین پیری می‏گردد . خستگی ، سرخوردگی به وجود می‏آورد .
تأثیر این دو علت را نباید انکار کرد ولی مسلما اینها علت منحصر نمی‏باشند . تأثیر این دو علت بدین نحو است که پس از شکستها و عدم‏ موفقیتها ، و یا خستگیها و فرسودگیها ، اندیشه وصول به حقیقت در روح‏ بیدار می‏گردد . توجه به مادیات و غرق شدن در اندیشه‏های مادی خود مانعی‏ است برای اینکه انسان درباره ازلیت و ابدیت و حقیقت جاودانی بیاندیشد و در این جهت فکر و تلاش کند که از کجا آمده‏ام و در کجا هستم و به کجا می‏روم ؟ اما همینکه به واسطه شکست و یا خستگی ، حالت گریز و بی رغبتی‏ نسبت به مادیات در روح پدید آمد ، اندیشه در مطلقات بلامزاحم مانده جان‏ می‏گیرد . این دو عامل همیشه به کمک عامل اول سبب توجه به ریاضت می‏شود . و البته بعضی از افرادی که به سوی ریاضت کشیده می‏شوند تحت تأثیر این‏ دو عامل می‏باشند نه همه آنها .
بررسی
اکنون ببینیم از نظر اسلام و طرز تفکری که اسلام به جهان عرضه داشته است‏ آیا چنین تعلیل و توجیهی برای پوشش صحیح است ؟ . اسلام خوشبختانه یک طرز تفکر و جهانبینی روشن دارد ، نظرش درباره‏ انسان و جهان و لذت روشن است و به خوبی می‏توان فهمید که آیا چنین‏ اندیشه‏ای در جهانبینی اسلام وجود دارد یا نه ؟ . ما منکر نیستیم که رهبانیت و ترک لذت در نقاطی از جهان وجود داشته‏ است و شاید بتوان پوشش زن را در جاهائی که چنین فکری حکومت می‏کرده‏ است از ثمرات آن دانست ، ولی اسلام که پوشش را تعیین کرد نه در هیچ جا به چنین علتی استناد جسته است و نه چنین فلسفه‏ای با روح اسلام و با سایر دستورهای آن قابل تطبیق است .
اصولا اسلام با فکر ریاضت و رهبانیت سخت مبارزه کرده است و این مطلب‏ را مستشرقین روپائی هم قبول دارند . اسلام به نظافت تشویق کرده ، به جای‏ اینکه شپش را مروارید خدا شناسد گفته است : ” « النظافه من اعیمان » ” . پیغمبر اکرم شخصی‏ را دید در حالی که موهایش ژولیده و جامه‏هایش چرکین بود و بد حال می‏نمود . فرمود : ” « من الدین المتعه » ” ( 1 ) یعنی تمتع و بهره بردن از نعمتهای خدا جزو دین است . و هم آنحضرت فرمود : ” « بئس العبد القاذوره » ” ( 2 ) یعنی بدترین بنده شخص چرکین و کثیف است .
امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود : ” « ان الله جمیل یحب الجمال » ” ( 3 ) خداوند زیبا است و زیبائی را دوست می‏دارد . امام صادق فرمود : ”
خداو ند زیبا است و دوست می‏دارد که بنده‏ای خود را بیاراید و زیبا نماید و بر عکس ، فقر را و تظاهر به فقر را دشمن می‏دارد . اگر خداوند نعمتی به‏ شما عنایت کرد باید اثر آن نعمت در زندگی شما نمایان گردد . به آنحضرت‏ گفتند چگونه اثر نعمت خدا نمایان گردد ؟ فرمود به اینکه جامه شخص نظیف‏ باشد ، بوی خوش استعمال کند ، خانه خود را با گچ سفید کند ، بیرون خانه‏ را جاروب کند ، حتی پیش از غروب چراغها را روشن کند که بر وسعت رزق‏
می‏افزاید ” ( 4 ) .
در قدیمی‏ترین کتابهائی که در دست داریم مانند ” کافی ” که یادگار هزار سال پیش است ، بحثی تحت عنوان ” باب الزی و التجمل ” وجود دارد . اسلام به کوتاه کردن و شانه کردن مو و به کار بردن بوی خوش و روغن‏ زدن به سر سفارشهای اکید کرده است . عده‏ای از اصحاب رسول اکرم به خاطر اینکه بهتر و بیشتر عبادت کنند و از لذات روحانی بهره‏مند شوند ترک زن و فرزند کرد

ند ، روزها روزه‏ می‏گرفتند و شبها عبادت می‏کردند . همینکه رسول خدا آگاه شد آنها را منع‏ کرد و گفت من که پیشوای شما هستم چنین نیستم ، بعضی روزها روزه می‏گیرم ،
بعضی روزها افطار می‏کنم ، بعضی روزها افطار می‏کنم ، قسمتی از شب را عبادت می‏کنم و قسمتی دیگر نزد زنهای خود هستم . همین عده از رسول خدا اجازه خواستند که برای اینکه ریشه تحریکات جنسی را از وجود خود بکنند ، خود را اخته کنند . رسول اکرم اجازه نداد ، فرمود در اسلام این کارها حرام‏ است .
روزی سه زن به حضور رسول اکرم آمده از شوهران خود شکایت کردند . یکی‏ گفت شوهر من گوشت نمی‏خورد . دیگری گفت شوهر من از بوی خوش اجتناب‏ می‏کند . سومی گفت شوهر من از زنان دوری می‏کند . رسول خدا بیدرنگ در حالی که به علامت خشم ردایش را به زمین می‏کشید ، از خانه به مسجد رفت و بر منبر آمد و فریاد کرد : چه می‏شود گروهی از یاران مرا که ترک گوشت و بوی خوش و زن کرده‏اند ؟ ! همانا من خودم هم گوشت می‏خورم و هم بوی خوش‏ استعمال می‏کنم و هم از زنان بهره می‏گیرم . از روش من اعراض کند از من‏
نیست ( 1 ) .
دستور کوتاه کردن لباس – برخلاف معمول اعراب که لباسهایشان به قدری‏ بلند بود که زمین را جاروب می‏کرد – به خاطر نظافت است که در اولین‏ آیات نازله بر رسول اکرم بیان شده است : « و ثیابک فطهر »( 1 ) .
همچنین استحباب پوشیدن جامه سفید یکی به خاطر زیبائی است و دیگر به‏ خاطر پاکیزگی است ، زیرا لباس سفید چرک را بهتر نمایان می‏سازد و به‏ همین موضوع در روایات اشاره شده است : « البسوا البیاض فانه اطیب و اطهر » . ( 2 ) رسول اکرم هنگامی که می‏خواست نزد اصحابش برود به آئینه‏ نگاه می‏کرد ، موهای خود را شانه و مرتب می‏ساخت و می‏گفت خداوند دوست‏ می‏دارد بنده‏اش را که وقتی که به حضور دوستان خد می‏رود خود را آماده و
زیبا سازد ( 3 ) . ، یعنی لباس سفید بپوشد که زیباتر و پاکیزه‏تر است . قرآن کریم آفرینش وسائل تجمل را از لطفهای خدا نسبت به بندگانش‏ قلمداد کرده است و تحریم زینتهای دنیا بر خود ، سخت مورد انتقاد قرآن‏ قرار گرفته است : ” « قل من حرم زینه الله التی ا

خرج لعباده و الطیبات‏ من الرزق »” ( 4 ) . در احادیث اسلامی آمده است که ائمه اطهار با متصوفه کرارا مباحثه کرده و مرام آنانرا با استناد به همین آیه باطل نشان داده‏اند .
اسلام التذاذ و کامجوئی زن و شوهر از یکدیگر را نه تنها تقبیح نکر

ده‏ است ، ثوابهائی هم برای آن قائل شده است . شاید برای یک نفر فرنگی‏ شگفت انگیز باشد اگر بشنود اسلام مزاح و ملاعبه زن و شوهر ، آرایش کردن‏ زن برای شوهر ، پاکیزه کردن شوهر خود را برای زن مستحب می‏داند . در قدیم‏ که به پیروی از کلیسا همه گونه التذاذات شهوانی را تقبیح می‏کردند ، این‏ حرفها را تخطئه کرده حتی مسخره می‏دانستند .
اسلام التذاذات جنسی در غیر محدوده ازدواج قانونی را به شدت منع‏ فرموده است و آن خود فلسفه خاصی دارد که بعد توضیح خواهیم داد ، ولی‏ لذت جنسی در حد

ود قانون را تحسین کرده است تا جائی که فرموده دوست‏ داشتن زن از صفات پیغمبران است : « من اخلاق الانبیاء حب النساء » (2) .
در اسلام زنی که در آرایش و زینت خود برای شوهر کوتاهی کند ، نکوهش‏ شده است کما اینکه مردانی که در ارضاء زن خود کوتاهی می‏کنند نیز نکوهش‏ شده‏اند .
حسن بن جهم می‏گوید : بر حضرت موسی بن جعفر علیه السلام وارد شدم ، دیدم‏ خضاب فرموده است . گفتم رنگ مشکی به کار برده‏اید ؟ فرمود : بلی ، خضاب و آرایش در مرد موجب افزایش پاکدامنی در همسر او است . برخی از زنان به این جهت که شوهرانشان خود را نمی‏آرایند ، عفاف را از دست می‏دهند ( 1 ) .
حدیث دیگری از پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل شده که :
« تنظفوا و لا تشبهوا بالیهود » .
یعنی نظیف باشید و خودتان را شبیه به یهود نکنید . بعد فرمود زنان‏ یهودی که زناکار شدند بدان جهت بود که شوهرانشان کثیف بودند و مورد رغبت واقع نمی‏شدند . خودتان را پاکیزه کنید تا زنانتان به شما راغب‏ گردند
عثمان بن مظعون یکی از اکابر صحابه رسول اکرم است ، خواست به تقلید از راهبان ، به اصطلاح تارک دنیا شود ، ترک زن و زندگی کرد و لذتها را بر خویش تحریم ساخت .
همسرش نزد رسول خدا آمده عرض کرد یا رسول الله ! عثمان روزها را روزه‏ می‏گیرد و شبها به نماز بر می‏خیزد . پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله‏ خشمگین شده برخاست به نزد وی آمد . عثمان مشغول نماز بود . صبر کرد تا نمازش تمام شد ، فرمود : ای عثمان خدا مرا به رهبانیت دستور نفرموده‏ است . دین من روشی منطبق بر واقعیت و در عین حال ساده و آسان است . ”
« لم یرسلنی الله تعالی بالرهبانیه و لکن بعثنی بالحنیفیه السهله السمحه»
” ( 3 ) یعنی خداوند مرا برای رهبانیت و ریاضت نفرستاده است ، مرا برای شریعتی فطری و آسان و با گذشت فرستاده است . من نماز می‏خوانم و روزه می‏گیرم و با همسرانم نیز مباشرت دارم . هر کس که دین مطابق با فطرت‏ مرا دوست می‏دارد باید از من پیروی کند . ازدواج یکی از سنتهای من است
عدم امنیت
ریشه دیگری که برای به وجود آمدن پوشش ذکر کرده‏اند ناامنی است . در زمانهای قدیم بیعدالتی و ناامنی بسیار بوده است . دست تجاوز زورمندان و قلدران به مال و ناموس مردم بیباکانه دراز بوده است . مردم اگر پول و ثروتی داشتند ناچار بودند به صورت دفینه در زیر خاک پنهان کنند . علت‏ مخفی ماندن گنجها اینست که صاحبان طلا و ثروت جرأت می‏کردند که حتی‏ بچه‏های خود را از

 

پنهانگاه ثروت خود آگاه سازند . می‏ترسیدند که راز آنها به وسیله بچه‏ها فاش شود و مورد تجاوز و گزند قلدران واقع شوند . بدین‏ ترتیب گاهی اتفاق می‏افتاد که پدر با مرگ ناگهانی از دنیا می‏رفت و فرصت نمی‏کرد اسرار خود را به فرزندش بسپارد . قهرا دارائی او در زیر خاکها مدفون می‏ماند . جمله معروف استر ذهبک و ذهابک و مذهبک : پول و مسافرت و عقیده خود را آشکار نکن ، یادگار آن زمانها است .
همانطور که در مورد ثروت امنیت نبود ، راجع به زن هم امنیت وجود نداشت . هر کس زن زیبائ

ی داشت ناچار بود او را از نظر زورمندان مخفی نگهدارد . زیرا اگر آنها اطلاع پیدا می‏کردند . او دیگر مالک زن خود نبود .
ایران دوره ساسانی ناظر جنایتها و فجایع عجیبی در این زمینه بوده است‏ . شاهزادگان و موبدان و حتی کدخداها و اربابها هرگاه از وجود زن زیبائی‏ در یک خانه مطلع می‏شدند به آن خانه می‏ریختند و زن را از خانه شوهرش‏ بیرون می‏کشیدند . در آن موقع سخن از پوشش و حجاب نبود . سخن از به‏ اصطلاح قایم کردن و مخفی داشتن زن بود که احدی نفهمد . ویل دورانت در کتاب ” تاریخ تمدن ” قضایای شرم‏آوری در این باره از ایران قدیم نقل‏ می‏کند . کنت گوبینو در کتاب ” سه سال در ایران ” می‏گوید : حجابی که‏ هم اکنون در ایران است بیش از آن اندازه که مستند به اسلام باشد مستند به ایران قبل از اسلام است . و می‏نویسد که در ایران قدیم مردم هیچ امنیتی‏ در مورد زنها نداشتند .
درباره انوشیروان – که به غلط او را عادل خوانده‏اند – نقل شده که وقتی‏ یکی از سرهنگان ارتش او زنی زیبا داشت . انوشیروان به قصد تجاوز به زن‏ او در غیاب او به خانه‏اش رفت . زن جریان را برای شوهر خود نقل کرد .
بیچاره شوهر ، دید زنش را که از دست داده سهل است جانش نیز در خطر است . فورا زن خویش را طلاق گفت . وقتی انوشیروان مطلع شد که وی زنش‏ را طلاق داده است به او گفت شنیدم یک بوستان بسیار زیبائی داشته‏ای و اخیرا آن را رها کرده‏ای ، چرا ؟ گفت جای پای شیر در آن بوستان دیدم‏ ترسیدم مرا بدرد . انوشیروان خندید و گفت دیگر آن شیر به آن بوستان‏
نخواهد آمد .

 

دانلود این فایل

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر